جدول جو
جدول جو

معنی عقب کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

عقب کشیدن
(خَ / خیو اَ تَ)
عقب رفتن. پس رفتن. قدم باز پس نهادن، عقب بردن. پس بردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عذاب کشیدن
تصویر عذاب کشیدن
درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن، عذاب بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قد کشیدن
تصویر قد کشیدن
بلندقد شدن، نمو کردن، رشد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
آب را با دلو از چاه بالا آوردن، بردن آب با ظرف از جایی به جایی، جامه یا پارچه ای را در آب شستن، چرک کردن زخم به سبب آلوده شدن با آب ناپاک
فرهنگ فارسی عمید
(وَ دَ)
منعکس کردن:
نتوانم اگر عمر به نظاره شود صرف
از ضعف بدن عکس در آیینه کشیدن.
درویش واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(غُ گِ رِ تَ)
نقاب کشیدن بر چیزی، پرده بر آن انداختن. آن را زیر پرده و روی پوشی پنهان کردن:
نوعروسی است این که از رویش
خاطر او بر او کشیده نقاب.
ناصرخسرو.
چو شد آفتاب مرا روی زرد
نقابی به من درکش از لاجورد.
نظامی.
، نقاب کشیدن از چیزی، نقاب از آن برگرفتن. آن را ظاهر و نمایان کردن. نقاب گشادن
لغت نامه دهخدا
(غِ / غَ زَ دَ)
تصویر کردن:
نقش چشم خویش بر بال کبوتر می کشم
طالب دیدار را زین خوبتر مکتوب نیست.
قدسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تِکْ کَ / کِ تِکْ کَ / کِ کَ دَ)
نوشتن. نگاشتن. (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) :
خانه دل سبیل کن بر می
رقم لایباع بر درکش.
خاقانی.
در عالم علم آفریدن
به زین نتوان رقم کشیدن.
نظامی.
جوانمردان رقم قبول بر آن طاعت کشند که اخلاص مقارن وی باشد. (گلستان).
قیاس کردم تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی.
حافظ.
، نشان گذاشتن. علامت نهادن:
بزرگواری، آزاده ای، که خرد و بزرگ
کشیده اند به خود بر ز بندگیش رقم.
سوزنی.
سرکشان از عشق تو در خاک و خون دامن کشند
من کیم در کوی عشقت کاین رقم بر من کشند.
خاقانی.
در ایام شیخوخیت رقم کفران و سمت عصیان بر چهرۀ خویش کشیدن موجب ملامت و ندامت باشد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 39)
لغت نامه دهخدا
(دُ هََشُ دَ)
قبا بستن. (آنندراج). حاضر وآمادۀ کار شدن. رجوع به قبا بستن شود:
گل وقت صبح پردۀ تزویر چاک زد
تا آن نگار چابک رعنا قبا کشید.
ناصرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
رنج بردن. تحمل زحمت کردن: جور و جفا و رنج و عنا کشیدی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ دَ)
رنج بردن. درد کشیدن. سختی و محنت کشیدن:
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم.
خاقانی.
تو از گرانی خود می کشی تعب صائب
ز خار باد صبا ایمن از سبکباری است.
صائب (از آنندراج).
گبز است حاصلی که ز خرمن گذشته است
کی مور خواهشم تعب دانه می کشد.
اسیر (از آنندراج).
باقی به عبث تو زحمت خویش مکش
پیوسته تعب ز صحبت خویش مکش.
ملاعبدالباقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ دَ)
مقابل خشک کشیدن. متاعی را بیش از وزن معهود سنجیدن. اندکی بیش از حق به مشتری دادن. کمی سنگین تر از وزن مقرر کشیدن. زیاد کشیدن. بر وزن کالا اندکی افزودن
لغت نامه دهخدا
(گِ تَ)
عرق گرفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم کشیدن
تصویر علم کشیدن
نصب کردن علم، از غلاف بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
حمل آب از جائی به جائی، بیرون آوردن آب با دلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذاب کشیدن
تصویر عذاب کشیدن
رنج کشیدن عذاب بردن، عذاب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قباکشیدن
تصویر قباکشیدن
قبا بستن
فرهنگ لغت هوشیار
آهختن، بلند شدن، گوالیدن، از جا برخاستن در گرامیداشت کسی بتعظیم برخاستن، نمو کردن نشو و نما کردن، بلند شدن قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
((کَ یا کِ دَ))
کشیدن آب از چاه، شستن جامه در آب تا کف ناشی از صابون از بین برود، تطهیر شرعی، چرکین شدن زخم در اثر آب آلوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قد کشیدن
تصویر قد کشیدن
((قَ. کِ دَ))
بزرگ شدن، رشد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
Drain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
drainer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
сливать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
abfließen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
сливати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
odprowadzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
排水
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
drenar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
drenare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
drenar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
afvoeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
ระบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
mengeringkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
निकालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آب کشیدن
تصویر آب کشیدن
לנקז
دیکشنری فارسی به عبری